سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام از همتون که سرزدین چه نظر دادین و چه نظر ندادین ممنون یک مدتی که نتونستم آپ کنم احتمالا تا یک مدت دیگه هم نمیتونم چه بعد از آخرین پستم کامپیوترم نابود شد چون کامپیوتر نداشتم مطلب درست و حسابی هم نداشتم که بذارم(حالا کی داشتی) بخاطر همین از همتون عذر میخواهم . 

ولی حالا  که اومدین نمیذارم اینترنتتون حروم بشه و دست خالی هم از اینجا برین مطلب زیر رو توی یک وبلاگ دیدم ازش خوشم اومد گفتم شاید شما هم خوشتون بیاد:

 

حل مسئله به دو روش امریکایی و روسی

هنگامی ‌که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا

را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد.

آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای

بدون ‌جاذبه کار نمی‌کنند.

(جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی‌یابد و روی سطح کاغذ نمی‌ریزد.)

برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب‌کردند.

تحقیقات بیش‌از یک دهه طول‌کشید، 12میلیون دلار صرف شد

و درنهایت آنها خودکاری طراحی‌کردند که در محیط بدون جاذبه

می‌نوشت، زیر آب کار می‌کرد، روی هر سطحی حتی کریستال

می‌نوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجه‌ سانتیگراد کار می‌کرد.


روسی‌ها راه‌حل ساده‌تری داشتند:

آنها از مداد استفاده کردند!

منبع: http://seleh.blogfa.com /

 


  

آزمایش یک واکسن جدید

سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن خطرناک وجدید احتیاج یه داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفر واجد شرایط اعلام شدند:

یک آلمانی ،یک فرانسوی و یک ایرانی قرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهایی مصاحبه از آلمانی پرسید: برای اینکار چقدر پول میخواهید؟

او گفت من صد هزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردم یا فلج شدم، زنم بی پول نماند.

مصاحبه گر او را مرخص کرد وهمین سوال را از فرانسوی نمود.

او گفت من دویست هزار دلار میگیرم، صدهزار تا برای زنم و صد هزار تا  برای معشوقه ام.

وفتی او هم رفت، ایرانی گفت من سیصد هزار دلار می خواهم.

صد هزار برای خودم

صد هزار تا هم حق حساب شما

صد هزار تاش هم میدیم به آلمانی که واکسن را بهش بزنیم !!!

 

             ایرانی ها باهوش ترن !

            سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در  کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از  آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟

            یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما  ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را  زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد  بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی  ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای  بوده است.

            بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها  را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز  کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت:  صبر کن تا نشانت بدهم.

            سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک  توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت  کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و  رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا

 

 

 

 


  
   مدیر وبلاگ